کد مطلب:279219 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

ذکر اسماء و القاب شریفه امام عصر و شمائل مبارکه آن حضرت
و اما اسماء و القاب شریفه آن حضرت علیه السلام، پس بدان كه شیخ ما مرحوم ثقه الاسلام نوری رحمه الله در «نجم ثاقب» یك صد و هشتاد و دو اسم برای آن حضرت ذكر كرده و ما در اینجا به ذكر چند اسم از آن اسماء مباركه تبرك میجوییم.

اول «بقیه الله»: روایت شده كه چون آن حضرت خروج كند پشت كند به كعبه و جمع میشود سیصد و سیزده مرد و اول چیزی كه تكلم میفرماید این آیه است:

«بقیه الله خیر لكم ان كنتم مؤمنین» آنگاه میفرماید: منم بقیه الله وحجت او و خلیفه او بر شما. پس سلام نمیكند بر او سلام كنندهای مگر آنكه میگوید: «السلام علیك یا بقیه الله فی ارضه».

دوم «حجت»: و این از القاب شایعه آن حضرت است كه در بسیاری از ادعیه و اخبار به همین لقب مذكور شده اند و بیشتر محدثین آن را ذكر نموده اند، و با آنكه در این لقب سائر ائمه علیهم السلام شریك اند، و همه حجت هایند از جانب خداوند بر خلق و لكن چنان اختصاص به آن جناب دارد كه در اختیار هرجا بی قرینه و شاهدی ذكر شود مراد آن حضرت است، و بعضی گفته اند لقب آن جناب حجه الله است به معنی غلبه یا سلطنت خدا بر خلایق چه این هر دو به واسطه آن حضرت به ظهور خواهد رسید، و نقش خاتم آن جناب انا حجه الله است.

سوم «خلف و خلف صالح»: كه مكرر به این لقب در السنه ائمه علیهم السلام مذكور شده، و مراد از «خلف» جانشین است.

آن حضرت خلف جمیع انبیاء و اوصیاء گذشته بود و دارا بود جمیع علوم و صفات وحالات و خصایص آنها را و مواریث الهیه كه از آنها به یكدیگر میرسد و همه آنها درآن حضرت و در نزد نزد او جمع بود. و در حدیث لوح معروف كه جابر در نزد صدیقه طاهره علیها السلام دید مذكور است بعد از ذكر عسكری علیه السلام كه آنگاه كامل میكنم این را به پسر او خلف كه رحمت است برای جمیع عالمیان، بر او است كمال صفوت آدم و رفعت ادریس و سكینه نوح و حلم ابراهیم و شدت موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب. و در حدیث مفضل مشهور است كه چون آن جناب ظاهر شود تكیه كند به پشت خود به كعبه و بفرماید: ای گروه خلایق! آگاه باشید كه هركه خواهد نظر كند به آدم و شیث، پس اینك منم آدم و شیث و به همین نحو ذكر نماید نوح و سام و ابراهیم و اسماعیل و موسی و یوشع و شمعون و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سایر ائمه علیهم السلام را.

چهارم «شرید»: مكرر به این لقب مذكور شده است در لسان ائمه علیهم السلام خصوص حضرت امیرالمؤمنین و جناب باقر علیهما السلام، و «شرید به معنی رانده شده است یعنی از این خلق منكوس كه نه جنابش را شناختند و نه قدر وجود نعمتش را دانستند و نه در مقام شكرگزاری و اداء حقش برآمدند، بلكه پس از یأس اوایل ایشان از غلبه و تسلط بر آن جناب و قتل و قمع ذریه طاهره اخلاف ایشان به اعانت زبان و قلم در مقام نفی و طردش از قلوب برآمدند و ادله بر اصل نبودن و نفی تولدش اقامه نمودند و خاطرها را از یادش محو نمودند، و خود آن حضرت به ابراهیم بن علی بن مهزیار فرمود كه پدرم به من وصیت نمود كه منزل نگیرم از زمین مگر جایی از آن كه از همه جا مخفی تر و دورترباشد به جهت پنهان نمودن امر خود و محكم كردن محل خود از مكائد اهل ضلال،تا آنكه میفرماید: پدرم به من فرمود: بر تو باد ای پسر من به ملازمت جاهای نهان از زمین و طلب كردن دورترین آن، زیرا كه برای هر ولیی از اولیای خداوند تعالی دشمنی است مغالب و ضدی است منازع.

پنجم «غریم»: از القاب خاصه آن حضرت است و در اخبار اطلاق آن بر آن حضرت، شایع است. و «غریم» هم به معنی طلبكار است و هم به معنی بدهكار و در اینجا ظاهرا به معنی اول است و این لقب مثل غلام در تعبیر ازآن حضرت از روی تقیه بوده كه چون شیعیان میخواستند مالی نزد آن حضرت یا وكلایش بفرستند یا وصیت كنند یا از جانب جنابش مطالبه كنند به این لقب میخواندند و از غالب ارباب زرع و تجارت و حرفه و صناعت طلبكار بود چنانكه گذشت این مطلب در حال محمد بن صالح در ذكر اصحاب حضرت عسكری علیه السلام. و علامه مجلسی رحمه الله فرموده: ممكن است «غریم» به معنی بدهكار باشد و نام بردن از آن حضرت به این اسم از جهت تشبه آن جناب باشد به شخص مدیون كه خود را مخفی میكند از مردم به علت دیون خود یا آنكه چون مردم آن حضرت را طلب میكنند كه اخذ علوم و شرایع از حضرتش نمایند آن جناب میگریزد از ایشان به جهت تقیه پس آن حضرت غریم مستتر است. صلوات الله علیه.

ششم «قائم»: یعنی برپا شونده در فرمان حق تعالی چه آن حضرت پیوسته در شب و روز مهیای فرمان الهی است كه به محض اشاره ظهور فرماید. و روایت شده كه آن حضرت را قائم نامیدند برای آنكه قیام به حق خواهد نمود و در روایت صقر بن ابی دلف است كه به حضرت امام محمد تقی علیه السلام عرض كردم كه چرا آن جناب را قائم نامیدند؟ فرمود: برای آنكه به امامت اقامت خواهد نمود بعد از خاموش شدن ذكر او و مرتد شدن اكثر آنها كه قائل به امامت آن حضرت بودند. و از ابوحمزه ثمالی مری است كه گفت: سؤال كردم از امام محمد باقر علیه السلام كه یابن رسول الله! آیا همه شما قائم به حق نیستند؟ فرمود: بلی همه قائم به حقیم، گفتم: پس چگونه حضرت صاحب الامر علیه السلام را قائم نامیدند؟ فرمود كه چون جدم حضرت امام حسین علیه السلام شهید شد ملائكه در درگاه الهی صدای گریه و ناله بلند كردند و گفتند ای خداوند و سید ما آیا غافل میشوی ازقتل برگزیده خود و فرزند پیغمبر پسندیده خود و بهترین خلق خود؟ پس حق تعالی وحی كرد به سوی ایشان كه ای ملائكه من! قرار گیرید قسم به عزت و جلال خود كه هر آینه انتقام خواهم كشید از ایشان هرچند بعد از زمانها باشد، پس حق تعالی حجابها را برداشت و نور امامان از فرزند حسین را به ایشان نمود و ملائكه آن شاد شدند پس یكی از آن انوار را دیدند كه در میان آنها ایستاده بود به نماز مشغول بود حق تعالی فرمود كه با این ایستاده از ایشان انتقام خواهم كشید.

فقیر گوید: بیاید در فصل ششم كلامی در باب برخاستن از برای تعظیم این اسم مبارك.

هفتم «محمد صلی الله علیه و علی آبائه و أهل بیته»: اسم اصلی و نام اولی الهی آن حضرت است چنانچه در اخبار متواتره خاصه و عامه است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود كه مهدی همنام من است و در خبر لوح مستفیض اسم ان حضرت به این نحو ضبط شده ابوالقاسم محمد بن الحسن هو حجه الله القائم. و لكن مخفی نماند كه به مقتضای اخبار كثیره معتبره حرمت بردن این اسم مبارك است در مجالس و محافل تا ظهور موفور السرور آن حضرت و این حكم از خصائص آن حضرت و مسلم در نزد قدمای امامیه از فقها و متكلمین و محدثین است حتی آنكه از كلام شیخ اقدم حسن بن موسی نوبختی ظاهر میشود كه این حكم از خصائص مذهب امامیه است و از احدی از ایشان خلافی نقل نشده تا عهد خواجه نصیرالدین طوسی كه آن مرحوم قائل به جواز شدند و بعد از ایشان از كسی نقل خلاف نشده جز از صاحب كشف الغمه، و در عصر شیخ بهائی این مسأله نظری شد و در میان فضلاء، محل تشاجر شد تا آنكه در آن رسائل منفرده تألیف شد مانند «شرعه التسمیه» محقق داماد و رساله «تحریم التسمیه» شیخ سلیمان ماخوری و «كشف التعمیه» شیخنا الحرالعاملی رضی الله عنه و غیر ذلك و تفصیل كلام در «نجم ثاقب» است.

هشتم «مهدی صلوات الله علیه: كه اشهر اسماء و القاب آن حضرت است در نزد جمیع فرق اسلامیه.

نهم «منتظر» (به فتح ظاء): یعنی انتظار برده شده كه همه خلایق منتظر مقدم مبارك اویند.

دهم «مآء معین»: یعنی آب ظاهر جاری بر روی زمین، در «كمال الدین» و «غیبت شیخ» مروی است از حضرت باقر علیه السلام كه فرمود در آیه شریفه: «قل ارایتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن یأتیكم بماء معین»، خبر دهید كه اگر آب شما فرو رفت در زمین پس كیست كه بیاورد برای شما آب روان. پس فرمودند: این آیه نازل شده در قائم علیه السلام. میفرماید خداوند، اگر امام شما غایب شد از شما كه نمیدانید او در كجا است پس كیست كه بیاورد برای شما امام ظاهری كه بیاورد برای شما اخبار آسمان و زمین و حلال خداوند عز و جل و حرام او را، فرمود: نیامده تأویل این آیه و لابد خواهد آمد تأویل آن، و قریب به این آنگاه مضمون چند خبر دیگر در آنجا و در «غیبت نعمانی» و «تأویل الایات» هست، و وجه مشابهت آن جناب به آب كه سبب حیات هر چیزی است ظاهر است بلكه آن حیاتی كه به سبب آن وجود معظم آمده و می آید به چندین رتبه اعلی و اتم و اشد و ادوم از حیاتی است كه آب آورد بلكه حیات خود آب از آن جناب است. و در «كمال الدین» مروی است از جناب باقر علیه السلام كه فرمود در آیه شریفه، «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها»: بدانید كه خدای تعالی زنده میكند زمین را بعد ازمردنش، فرمود: خداوند زنده میكند به سبب قائم علیه السلام زمین را بعد از مردنش به سبب كفر اهلش و «كافر» مرده است. و به روایت شیخ طوسی در آیه مذكوره خداوند اصلاح میكند زمین را به قائم آل محمد علیهم السلام بعد از مردنش یعنی بعد از جور اهل مملكتش.

مخفی نماند كه چون در ایام ظهور مردم از این سرچشمه فیض ربانی به سهل و آسانی استفاضه كنند و بهره ماند تشنه ای كه در كنار نهری جاری و گوارایی باشد كه جز اغتراف حالت منتظره نداشته باشد لهذا از آن جناب تعبیر فرمودند به «ماء معین» و در ایام غیبت كه لطف خاص حق از خلق برداشته شده به جهت سوء كردارشان باید به رنج و تعب و عجز و لابه و تضرع انابه از آن حضرت فیض به دست اورد و چیزی گرفت و علمی آموخت مانند تشنه كه بخواهد از چاه عمیق تنها به آلات و اسبابی كه باید به زحمت به دست آورد آبی كشد و آتشی فرو نشاند لهذا تعبیر فرموده اند از آن حضرت به «بئر معطله» و مقام را گنجایش شرح زیاده از این نیست.

و اما شمائل مباركه آن حضرت: همانا روایت شده كه آن حضرت شبیه ترین مردم است به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در خلق و خلق. و شمایل او،شمایل آن حضرت است و آنچه جمع شده از روایات در شمائل آن حضرت آن است كه آن جناب ابیض است كه سرخی به او آمیخته و گندمگون است كه عارض شود آن را زردی از بیداری شب و پیشانی نازنینش فراخ و سفید و تابان است وابروانش به هم پیوسته و بینی مباركش باریك و دراز كه در وسطش فی الجمله انحدابی دارد و نیكورو است و نور رخسارش چنان درخشان است كه مستولی شده بر سیاهی محاسن شریف و سر مباركش، گوشت روی نازنینش كم است، بر روی راستش «خالی» است كه پنداری ستاره ای است درخشان، «وعلی رأسه فرق بین وفرتین كانه الف بین وا وین»، میان دندانهایش گشاده است، چشمانش سیاه و سرمه گون و در سرش علامتی است، میان دو كتفش عریض است، و در شكم و ساق مانند جدش امیرالمؤمنین علیه السلام است.

و وارد شده: «المهدی طاوس اهل الجنه، وجهه كالقمر الدری علیه جلابیب النور»، یعنی حضرت مهدی علیه السلام طاوس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است. بر بدن مباركش جامه ها است از نور، «علیه جیوب النور تتوقد بشعاع ضیاء القدس»، بر آن جناب جامه های قدسیه و خلعتهای نور انیه ربانیه است كه متلالا است به شعاع انوار فیض و فضل حضرت احدیت و در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی است كه شبنم بر آن نشسته و شدت سرخی اش را هوا شكسته، و قدش چون شاخه بان درخت بیدمشك یا ساقه ریحان،«لیس بالطویل الشامخ و لا بالقصیر اللازق»، نه دراز بی اندازه و نه كوتاه بر زمین چسبیده، «بل مربوع القامه مدور الهامه»، قامتش معتدل و سرمباركش «مدور، علی خده الایمن خال كانه فتاه مسك علی رضراضه عنبر»، بر روی راستش «خالی» است كه پنداری ریزه مشكی است كه بر زمین عنبرین ریخته، «له سمت مارات العیون اقصد منه هیئت» نیك خوشی داشت كه هیچ چشمی هیئتی به آن اعتدال و تناسب ندیده. «صلی الله علیه و علی آباء الطاهرین».